4 - شكوفايى فطرت به هنگام خطر
«هو الذّى يسيّركم فى البرّ و البحر... و ظنّوا أنّهم أحيط بهم دعواللّه مخلصين له الدّين»(39)
خداوند كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مىدهد .... زمانى كه سرنشينان كشتى در محاصرهى بلا گرفتار مىشوند، خداوند را با اخلاص مىخوانند.
شخصى خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد: دليلى بر وجود خداوند متعال بيان كنيد. حضرت فرمودند: آيا هنگامى كه كشتى دچار موج دريا شده، در حال سفر با آن بودهاى؟ گفت: آرى. آنگاه پرسيدند: آيا در آن لحظه، قلب تو به جايى متوجه شد، ناله و دعا كردى؟ گفت: آرى. حضرت فرمودند: خداوند همان كسى است كه در آن لحظه به آن متوجه شدى.(40)
5 - عالم ذرّ و پيمان فطرت
«و إذ أخذ ربّك من بنى ءَادم من ظهورهم ذرّيّتهم و أشهدهم على أنفسهم ألست بربّكم قالوا بلى»(41)
خداوند در آيهى فوق سخن از پيمانى مىآورد كه به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما اين كه اين پيمان چگونه بوده است، توضيحى در بارهى جزئيّات آن در متن آيه نيامده است، ليكن مفسران با اتّكا به روايات فراوان، نظرات مختلفى را بيان كردهاند كه از همه مهمتر دو نظر است:
1 - هنگامى كه آدم آفريده شد، فرزندان آيندهى او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند (و طبق بعضى از روايات اين ذرات از كل آدم بيرون آمدند)، آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند. در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد: «ألست بربّكم»؛ آيا پروردگار شما نيستم؟ همگى در پاسخ گفتند: «بلى شهدنا»؛ آرى! بر اين حقيقت همگى گواهيم.
سپس همهى اين ذرات به صلب آدمعليه السلام (يا به گل آدم) بازگشتند و به همين جهت اين عالم را «عالم ذرّ» و اين پيمان را «پيمان ألست» مىنامند. بنا بر اين، پيمان مزبور يك پيمان تشريعى و قرار داد خود آگاه ميان انسانها و پروردگارشان بوده است.
2 - منظور از اين عالم و اين پيمان، همان عالم استعدادها و پيمان فطرت و تكوين و آفرينش است؛ به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است. هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الهى به صورت يك حسّ درون ذاتى به وديعه گذارده شده، هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خود آگاه.
بنا بر اين، همهى افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخ آنها نيز به همين زبان است.
گفتنى است كه تفسير اوّل داراى اشكالاتى است كه بدانها اشاره مىكنيم:
الف - در متن آيات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است، نه خود آدم؛ «من بنى ءادم من ظهورهم - ذريتهم»، در حالى كه تفسير اول از خود آدم يا از گل آدم سخن مىگويد.
ب - اگر اين پيمان با خود آگاهى كافى و عقل و شعور گرفته شده، چگونه همگان آن را فراموش كردهاند و هيچ كس آن را به خاطر نمىآورد؟
ج - هدف از چنين پيمانى چه بوده است؟ اگر هدف اين بوده كه پيمان گزاران با يادآورى آن در راه حق قدم بردارند و جز راه خداشناسى نپويند، بايد گفت: چنين هدفى به هيچ وجه از اين پيمان به دست نمىآيد. زيرا همه آن را فراموش كردهاند.
بنا بر اين، تفسير دوم مناسبتر است كه منظور از اين سؤال و جواب يك پيمان فطرى بوده است كه الآن هم هر كس در درون جان خود آثار آن را مىيابد؛ «فطرت اللّه الّتى فطر النّاس عليها».(42)
ادامه مطلب